حقیقت توحید و مقام فؤاد

 

این گفتار بر مفهوم توحید در عرفان، حقیقت فؤاد و جایگاه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، نسبت عقل و وحی، و مفهوم سایه‌ی الهی در عالم تمرکز دارد. همچنین به مقام شناخت خدای حقیقی، توحید در مراتب وجود، و نسبت انسان با معرفت شهودی پرداخته می‌شود.  

  

امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه درباره‌ی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: *”المعتام لشرح حقاقه”*. اعتام یعنی إختار و اختیار؛ یعنی خداوند حقیقتی را می‌خواهد که بتواند احکام اولیه را دریافت و بسط دهد.  

تنها حقیقتی که می‌تواند این احکام را درک کند، مرتبه‌ی فؤاد است. فؤاد، بالاترین مرتبه‌ی وحی و وحی، بالاترین مرتبه‌ی عقل است. پس حقیقت وحی، تنزل حقایق غیبی در مقام پیامبر عرفانی است.  

امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه می‌فرمایند: خداوند دنبال حقیقتی بود که شرح و بسط حقایق را به او بسپارد، و این حقیقت، پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه است.  

بین خداوند و پیامبر هیچ حجابی نیست؛ رابطه‌ی آنان بر اساس قال و اقول نیست، بلکه پیامبر مظهر ذات، صفات، و افعال الهی است.  

در معرفت حقیقی، خداوندی که در ذهن تصور می‌شود، خداوند نیست. آنسِلم قدّیس، پدر فلسفه مَدرَسی، و حتی مرحوم ابن‌عربی رضوان‌الله‌علیه می‌فرماید که هر خداوندی که در ذهن ما باشد، خداوند ذهنی است، نه خداوند واقعی.  

به فرمودهٔ امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه، *«توحید این است که ان لا تتوهموا»*، یعنی نباید خداوند را در ذهن آورد. خداوند در درون هر جزء و کل، متفرد و تنزل‌یافته است. شیخ محمود شبستری رضوان‌الله‌علیه می‌فرماید:  

جهان چون زلف و خط و خال ابروست ،،

که هرچیزی به جای خویش نیکوست ،،

این یعنی در هر جزئی، حقیقت کلی حاضر است، و هر کلی، واجد تمامی حقایق است.  

مرحوم ابن‌عربی رضوان‌الله‌علیه بیان می‌فرماید که خداوند مطلق است و موجودات تنها به اندازه‌ی ظرفیت‌شان، از او بهره می‌برند. انسان، محدودیت دریافت دارد و پیامبر، حقیقت محمدیه است مقیدی‌ است که دریافت او از خداوند، مطلق است.  

در معرفت حقیقی، چهار نوع توحید داریم:  

  1. توحید شرک‌آمیز: کسانی که خداوند را دارای شریک می‌دانند.  
  2. توحید متزلزل: کسانی که می‌گویند خداوند یکی است، اما ممکن است دو تا باشد.  
  3. توحید فرضی: کسانی که خداوند را یکی می‌دانند، اما در ذهن فرض دو می‌کنند.  
  4. توحید حقیقی: کسانی که نه تنها خداوند را واحد می‌دانند، بلکه حتی تصور فرض دو در ذهن هم ندارند. این توحید مخصوص مقام مخلَصین است که شهودشان، مشوب به خطا نیست.

امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه می‌فرمایند که توحید حقیقی، یعنی عدم تصور دوگانی در وجود.  

عارف، کسی است که حقیقت را بو می‌کشد؛ اُویس قرنی، حارث بن مالک، و ابابصیر نمونه‌هایی از این مقام هستند. اگر کسی توحید را از دست بدهد، با یک خبر متزلزل می‌شود، اما موحد با هیچ چیز به‌هم نمی‌ریزد.  

در مسیر معرفت، خلیفه‌ی حقیقی، کسی است که رحمت الهی بر او قوام دارد. طلب العلم فریضه، یعنی معرفت حقیقی واجب است.  

مرحوم شیخ بهایی رضوان‌الله‌علیه می‌فرماید که موحد کسی است که نماز را با معرفت به حقیقت الهی اقامه کند، نه صرفاً به‌عنوان یک عادت.  

توحید، پایه‌ی تمامی عبادات و اعمال است؛ اگر کسی خداوند حقیقی را نشناسد، تمامی عبادات او بی‌ثمر خواهد بود.  

در مسیر معرفت، عقل نظری باید به سمت قلب حرکت کند تا سالک، موزون و متعادل شود. اگر عقل سالک، درگیر خیال و وهم باشد، از حقیقت الهی محروم خواهد شد.  

خیام رضوان‌الله‌علیه اشاره دارند که بلای حقیقی، عامل تکامل است؛ *«شکر ایزد که آنچه اسباب بلاست، ما را که دگر نمی‌باید خواست.»*  

 نتیجه‌گیری:  

توحید حقیقی، یعنی حذف تمامی تصورها و فرض‌های ذهنی در مورد خداوند. خداوند، خدای ذهنی نیست، بلکه حقیقت محض است که در کل و جزء عالم تنزل یافته است. موحد کسی است که حتی در ذهن، تصور دوگانگی نسبت به خداوند نکند و تنها او را منشأ تمامی حقایق بداند.

به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید