اشراق نفس و حقیقت معرفت الهی

 مقدمه:  

این گفتار بر مفهوم اشراق نفس، ارتباط نور الهی با موجودات، درک حضوری و حصولی، مفهوم حد وسط در عرفان، و نسبت عالم با خداوند تمرکز دارد. همچنین به شناخت حقیقت توحید، مفهوم حمل‌های فلسفی و عرفانی، و نقش توکل در معرفت الهی پرداخته می‌شود.  

 

مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی رضوان‌الله‌علیه در کتاب *آغاز و انجام* بیان می‌فرماید: *”کُلِّ مَحمُولٍ یَحمِلُه الله بنُورِه و عَظَمَتِه و قُدرَتِه.

این یعنی تمام موجودات، چه آشکار و چه ناپیدا، همه به نور و عظمت الهی بند هستند؛ هیچ موجودی استقلال در شدت یا ضعف وجودی خود ندارد، بلکه همه وابسته به حقیقت توحیدی هستند.  

مرحوم علامه طباطبایی رضوان‌الله‌علیه اشاره دارند که درک ما از خداوند حضوری است، نه حصولی؛ یعنی همان‌طور که انسان خود را می‌یابد، خدا را نیز می‌یابد. این همان معرفت شهودی است که با فطرت انسان عجین شده و نیاز به استدلال حصولی ندارد.  

اشراق نفس، عاملی برای درک حقائق است؛ اگر نفس ناطقه، رشحات معرفتی نداشته باشد، امکان شهود محدود خواهد شد. در همین معنا، مولانا جلال‌الدین بلخی رضوان‌الله‌علیه می‌فرماید:  

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم ،،

با شما نامحرمان ما خاموشیم ،،

تمامی موجودات، دارای ادراک هستند، اما اگر اشراق نفس پایین باشد، توان شنیدن صدای هستی را ندارند.

در منطق، مفاهیم بر اساس حد وسط تحلیل می‌شوند، اما در عرفان، حد وسط میان مُحبّ و محبوب، حبیب‌الله است؛ اگر سالک سبب اشراق نفس که حبیب‌الله باشد را نشناسد، شهود او ناقص خواهد بود.  

حمل‌های فلسفی و عرفانی نیز نشان‌دهنده‌ی تفاوت معرفتی هستند:  

  1. حمل معلول بر علت : یعنی هر موجودی حقیقت خود را از علت دریافت می‌کند.  
  2. حمل آینه و شاخص : انسان، آیینه‌ی خداوند است و تمامی حقایق از او تجلی می‌یابند.  
  3. حمل سایه و صاحب سایه : موجودات، سایه‌ای از نور الهی هستند و هیچ استقلالی ندارند.  

در مسیر توحید، موحدین کسانی هستند که تنها خدا را علت حقیقی می‌دانند و تمامی وسائط را به نور الهی ارجاع می‌دهند.  

مرحوم علامه طباطبایی رضوان‌الله‌علیه تأکید دارند که موحدین تظاهر نمی‌کنند؛ آنان خود را در نظام علّی و معلولی تحلیل نمی‌کنند، بلکه تنها خداوند را منشأ تمام اثرات می‌دانند.  

در حقیقت، توکل یعنی اینکه سالک بپذیرد که نمی‌تواند همه‌ی حقایق را بفهمد.

فیلسوف آلمانی، کانت، نیز بیان می‌کند که انسان باید بداند چه چیز را می‌تواند بفهمد و چه چیز را نمی‌تواند. اگر کسی فهمید که همه‌چیز را نمی‌فهمد، وارد مقام توکل شده است.  

مرحوم شیخ انصاری رضوان‌الله‌علیه اشاره دارند که موحدین در گفتار خود، همواره یک “نمی‌دانم” دارند؛ یعنی خردمند کسی است که از ادعای دانش مطلق دوری کند.  

 

 نتیجه‌گیری:  

اشراق نفس، درک حضوری و ارتباط موجودات با نور الهی، مسیر ادراک حقیقت و شهود الهی را فراهم می‌کند. موحدین نه خود را علت امور می‌دانند و نه تظاهر به معرفت می‌کنند، بلکه تنها خداوند را علت حقیقی می‌دانند.  

به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید