مقدمه:
این گفتار بر مفهوم تقوا در مراتب مختلف، وحدت شهودی و وحدت وجودی، نقش علم حضوری و علم شهودی در معرفت الهی، حقیقت نفس و امکانهای بینهایت انسان تمرکز دارد. همچنین به عرفان عملی، نسبت فعل و ذات خداوند، تفاوت اخلاق و عرفان، و مقام قرب نوافل پرداخته میشود.
تقوا در سطوح مختلف قابل تعریف است. در سطح ابتدایی، تقوا به معنای رعایت اعمال صالح، نیت خالص و وارستگی از گناه است. اما در مراتب بالاتر، تقوا به معنای برداشتن حجابهای نفسانی و رسیدن به اتصال مستقیم میان حقیقت الهی و حقیقت محمدیه است.
حضرت سعدی رضواناللهعلیه میفرماد که: “رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند”. این همان عرفان وحدت شهودی است که موجب مشاهدهی مستقیم حقیقت الهی میشود.
اما عرفان وحدت وجودی از این بالاتر است؛ عارف وحدت وجودی نه تنها جز خداوند چیزی نمیبیند، بلکه میگوید غیر از خداوند هیچ موجودی نیست. در این مقام، سالک به درک این حقیقت میرسد که جهان سراسر تجلی الهی است و هیچچیز خارج از حیطه او وجود ندارد.
در سوره بروج، آیه ۲۰ خداوند میفرماد:
« وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ »
یعنی خداوند احاطهای بر موجودات دارد که فعلیتی و مرتبه وجودی برای غیر باقی نگذاشته است.
به گونهای نفوذ در بواطن و ظواهر و ذات و صفات و فعل موجودات دارد که حقیقت أشیاء را فانی در خودش کرده است.
علم حضوری و شهودی، پایهی شناخت حقیقی است؛ مرحوم ملاصدرا رضواناللهعلیه اشاره دارند که علم در مراتب حصولی، حضوری و ذاتی تقسیم میشود. در مرتبهی حصولی، علم به عنوان یک ویژگی کسبشده تلقی میشود، اما در مرتبهی حضوری، انسان به بودن خود علم دارد. اما علم خداوند به خود، علم ذاتی است؛ یعنی علم عین ذات اوست.
در همین معنا، اراده، کلام، سمع و بصر خداوند نیز عین ذات او هستند؛ بنابراین، در ذات الهی هیچگونه دوگانگی بین صفات و حقیقت ذات او، وجود ندارد. همین اصل، در انسان کامل نیز جاری است؛ وجود حقیقی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، تجلی کامل حقیقت الهی است و هیچ حجاب میان او و خداوند وجود ندارد.
آقا امام صادق صلواتاللهعلیه میفرماید:
« نحن وجه الله الذی لا یُهلَک »
یعنی وجه خداوند، ذات خداوند نیست. بلکه ظهور ذات است. حقیقت محمدیه صلواتاللهعلیه است.
مرحوم ملاصدرا رضواناللهعلیه میفرمایند که حقیقت انسان، فعلیتهای او نیست، بلکه امکانهای بینهایتی است که پیش رو دارد. انسان دائم در مسیر تغییر و تحول است؛ میتواند فرشته، حیوان یا شیطان شود. اما اگر در مسیر کمال باشد، به وجود حقیقی و شهود الهی خواهد رسید.
در تفاوت میان اخلاق و عرفان عملی، اخلاق بر مبنای تلاش فردی و مراقبهی شخصی بنا شده است؛ اما در عرفان عملی، سالک ارادهی خود را به خدا میسپارد و تمامی اعمال، نیات و حرکات او تحت هدایت الهی قرار میگیرند.
فرق دیگر این است که در اخلاق، نهایتا رقیب را از بین میبرد اما در عرفان، نهایتا رقابت از بین میرود.
مقام قرب نوافل، جایی است که خداوند چشم، گوش و زبان انسان را تسخیر میکند؛ یعنی انسان نه با چشم خود میبیند، بلکه با چشم خداوند میبیند، نه با زبان خود سخن میگوید، بلکه با کلام الهی حرف میزند.
نتیجهگیری:
تقوا در بالاترین مرتبه، اتصال ذات انسان با حقیقت الهی است. عرفان وحدت شهودی و وحدت وجودی مسیر رسیدن به شهود الهی و حذف تمامی حجابها را فراهم میکند. تفاوت اخلاق و عرفان عملی در این است که اخلاق، خودسالاری است، اما عرفان، تسلیم مطلق در برابر حقیقت الهی.