مقدمه:
این گفتار بر تفاوت میان علم و عقل، معنای ارتباط ذات با ذات، قُرب نوافل، مفهوم إدبار و
إقبال، حقیقت حرکت حبّی و حرکت برهمنی، و مراتب توحید در سلوک تمرکز دارد. همچنین به تفاوت وهم کامل و عقل کامل، حقیقت ادب توحید، و شناخت حشر کبری پرداخته میشود.
فرق میان علم و عقل:
علم از طریق علامت، نشانه و دریافتهای حسی حاصل میشود، اما علم حقیقی، ارتباط ذات با ذات است. مرحوم شیخ اشراق رضواناللهعلیه میفرماید که ادراک شهودی انسان به ذات خود، خارج از حواس است.
اگر انسان بتواند خود را ببیند، میتواند ذات اشیاء را نیز مشاهده کند و حقیقت جهان را دریابد. ارتباط ذات با ذات، همان قرب نوافل است؛ یعنی انسان چشمش چشم خداوند، گوشش گوش خداوند، و دستش دست خداوند میشود.
مرحوم ابنعربی رضواناللهعلیه اشاره دارد که معیار درستی و نادرستی علوم، تقلید نکردن از غیر خداوند است. تمامی ایدئولوژیها، نظامهای علمی و فلسفی، تقلیـد از غیر خداوند هستند، اما علم حقیقی، تقلید از خداوند است و این امر فقط از طریق قرب نوافل ممکن میشود.
فرق میان عقل و علم:
عقل از علم بالاتر است؛ ممکن است انسان عالِم باشد، اما به قرب نوافل نرسیده باشد. حتی کسی که به قرب نوافل نرسیده است، ممکن است علمش صحیح باشد، اما کامل نباشد.
عقل کل، عقل خداوند است؛ عقل اول، همان آدم اول است. در مقابل عقل کامل، وهم کامل قرار دارد.
وهم کامل، حقیقت ابلیس است؛ شیطان، نه یک موجود صرف، بلکه وهم مطلق در مسیر انسان است. ابلیس اشراف دارد بر مظاهر مثالی خود و در شب قدر، هدف سالک نابود کردن وهم خویش است.
ادبار و اقبال:
– اقبال، اطاعت محض و حرکت به سوی حقیقت است.
– ادبار، خودبینی و نفاق است.
شیطان، اقبال به عبادت داشت، اما درونش ادبار بود؛ بنابراین سجدهی او واقعی نبود.
انسانی که خودبینی دارد، حتی عبادتش نیز نادرست است.
ادب توحید و حرکت حبّی:
ادب توحید، رسیدن به کمال انقطاع است؛ یعنی سالک از موجودات فاصله میگیرد و تنها خداوند را میبیند. انقطاع حقیقی، همان قرب فرائض است.
حرکت حبّی، میان شدت و ضعف قرار دارد؛ یعنی گاه سالک حال خوش دارد، گاه حالش گرفته است. اما حرکت برهمنی، همیشه آرامش دارد و هیچگاه دچار تغییر نمیشود.
حضرت یوسف و یعقوب، نمونهای از تفاوت حرکت حبّی و برهمنی هستند؛ یعقوب ابتداء یوسف را حس نکرد، اما بعد از رسیدن یوسف به مقام عزیز مصر، دائماً بوی او را استشمام میکرد.
مراتب توحید:
- توحید عوام: لا اله الا الله.
- توحید خواص: لا هو الا هو.
- توحید أخص: لا انت الا انت.
- توحید سِرّی: لا انا الا انا.
مرحوم بایزید بسطامی رضواناللهعلیه میفرماید که کسی که در توحید حقیقی قرار گیرد، ذکرهایی میگوید که فارغ از حالات طبیعی است.
حشر کبری و حقیقت عرفانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
نماز، حقیقت پیامبر است، نه یک فعل تاریخی. حشر کبری، باطن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است.
کسی که پیامبر تاریخی را قبول دارد، اما پیامبر عرفانی را نمیفهمد، حشر کبری ندارد.
نتیجهگیری:
علم حقیقی، ارتباط ذات با ذات است و تنها از طریق قرب نوافل، انسان میتواند به حقیقت علم دست یابد.
إدبار و إقبال، مسیر سالک را تعیین میکند، و عبادت حقیقی، تنها زمانی صحیح است که انسان از خودبینی عبور کند.
ادب توحید، رسیدن به حرکت برهمنی و شناخت حشر کبری است.