حقیقت عقل و معرفت اهل‌بیت علیهم‌السلام

 مقدمه:  

این گفتار بر مقام عقل و خردمندی در شناخت الهی، حقیقت معرفت اهل‌بیت علیهم‌السلام، مفهوم نهی و حجی، ارتباط علم با ذات الهی، و نقش امام در هدایت بشری تمرکز دارد. همچنین به ماهیت عقل در انسان، تفاوت دارایی و دانایی، حقیقت ظهور و غیبت امام، و مفهوم توحید در معرفت عملی پرداخته می‌شود.  

 

در زیارت جامعه کبیره آمده است: *ذَوِی النُّهَى وَ أُولِی الْحِجَى*؛ یعنی اهل‌بیت علیهم‌السلام، صاحبان خرد و اندیشه‌اند. در زبان عربی، ذو و اولی به معنای صاحب هستند، اما تفاوتی میان صاحب مال و صاحب عقل وجود دارد؛ مال، عارضی و زائل است، اما عقل حقیقی، ذاتی و محافظت‌کننده است.  

عقل در مراتب پایین‌تر، نهی نامیده می‌شود، و در مراتب بالاتر، حجی. این یعنی عقل در انسان، به‌تدریج رشد می‌کند و ابتدا وصف زائد است، اما در سلوک عرفانی، عین ذات یا فصل مقوّم می‌شود.  

در همین معنا، اهل‌بیت علیهم‌السلام، هم عقل زائد بر ذات دارند و هم عقل عین ذات؛ یعنی نه تنها در معرفت رشد دارند، بلکه حقیقت عقل در وجودشان مستقر است.  

مرحوم خواجه عبدالله انصاری رضوان‌الله‌علیه اشاره دارند که تفاوت میان دارا بودن و دانا بودن، در نحوهٔ محافظت از معرفت است:  

– کسی که دانا باشد، علم را کسب می‌کند، یعنی عقل او عرضی است.  

– اما کسی که دارا باشد، علم از او محافظت می‌کند، یعنی عقل حقیقی دارد.  

در مسیر معرفت، توحید در صفات و توحید در ذات تفاوت دارند. مرحوم ابن‌عربی رضوان‌الله‌علیه بیان می‌کند که لَیسَ کَمِثلِه شَیْء، یعنی نه تنها خداوند در صفات مثل و شباهتی ندارد بلکه در ذات هم هیچ شباهتی ندارد.

در مسیر شناخت امام، ظهور و غیبت، وابسته به فعلیت استعدادهای باطنی است. 

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی رضوان‌الله‌علیه اشاره دارند که اگر استعداد‌های باطنی‌ انسان به فعلیت برسد، امام را خواهد شناخت، حتی اگر در دوران غیبت باشد.  

انتظار، به معنای فعلیت‌یافتن استعدادهای باطنی است، نه صرفاً منتظر بودن برای ظهور امام. اگر سالک در مسیر توحید قدم بردارد، حضور امام را درک خواهد کرد، بدون توجه به مسئلهٔ غیبت.  

در مسیر معرفت، نیاز به استاد و کتاب ضروری نیست، بلکه خداوند هم ظرف را عطا می‌کند و هم مظروف را. مرحوم مولانا رضوان‌الله‌علیه می‌فرماید:  

داد او را قابلیت شرط نیست ،،

بلکه شرط قابلیت داد اوست ،،

یعنی ظرف و مظروف را خداوند عطا می‌کند، نه اینکه انسان به‌تنهایی بتواند معرفت کسب کند.  

در مسیر توحید، ملاک معرفت، فاصله‌گرفتن از جهل و تصدیق حقیقت است؛ یعنی انسان نه باید بی‌تفاوت باشد، نه اینکه یقین تام داشته باشد، بلکه میان این دو باید حرکت کند. مرحوم ارسطو رضوان‌الله‌علیه می‌فرماید: *”من می‌دانم که نمی‌دانم.”*  

موحد حقیقی، کسی است که نه فقط از خداوند مطمئن باشد، بلکه حقیقت الهی را در تمام مراتب وجودی إدراک کند. 

اگر قلب انسان به حقیقتی وهمی وابسته باشد، تمامی مجاری ادراکی انسان دچار آسیب خواهد شد.  

 

 نتیجه‌گیری:  

عقل حقیقی، نه دانایی است، بلکه دارایی است؛ یعنی خردمندی واقعی، موجب محافظت از حقیقت می‌شود. 

انتظار، نه در گذر زمان، بلکه در فعلیت‌یافتن استعدادهای باطنی تحقق می‌یابد. 

درک امام، نیازمند عبور از تصور غیبت و رسیدن به حضور حقیقی است.  

به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید