این گفتار بر تقابل عقل و اراده، نقش انگیزه در معرفت، مفهوم حبّ نفس و خودشناسی، جایگاه ایمان و عمل، و نسبت مشیت و اراده در خواستههای الهی تمرکز دارد. همچنین به مفهوم بقا، حقیقت تولد درونی، و تأثیر محاسبه و مراقبه در مسیر سلوک پرداخته میشود.
متن اصلی:
در مسیر شناخت، انسان همیشه در جنگ یا صلح است. اما بزرگترین جنگ، جنگ انسان با خودش است؛ یعنی تقابل میان عقل و اراده.
با اینکه اراده از شئون عقل است اما اگر اراده به صورت مستمر جزئی باشد، عقل کور میشود.
عاقل همیشه در صلح است؛ او جنگ نمیکند، بلکه کوتاه میآید، تصفیه میشود، و به مقام عشق میرسد. اما اراده، اگر کور باشد، دچار وهم و خیال خواهد شد. در لحظهٔ عصبانیت، این اراده است که بر عقل حکومت میکند. قرآن کریم میفرماید: *”یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ”*، یعنی در خود سفر کن و ببین چه کسی بر تو حکومت میکند.
در مسیر ایمان، ملاک عقل است، نه اراده. اگر عقل حاکم باشد، انسان درست انتخاب میکند، اما اگر اراده حاکم شود، انتخابهای نادرست رخ خواهد داد.
ملاک سفر انسان، همراه اوست؛ نه مبدأ مهم است و نه مقصد، بلکه عقل، عاقل و عاشق مهم هستند.
علت ناراحتی انسان، محدودیتهای عالم است؛ او نمیتواند همهچیز را ببیند، بشنود، لمس کند یا درک کند. مولانا از “باغ بقا” سخن میگوید؛ جایی که انسان از این محدودیتها عبور کرده و به مقام بیانتهایی میرسد.
کمال حقیقی، رشحات درونی است، نه دریافتهای بیرونی. اگر چیزی از بیرون داده شود، قابل از دست رفتن است، اما کمالی که از درون جوشش داشته باشد، باقی خواهد ماند.
جوشش نفس، تولد حقیقی انسان است.
معیّت الهی در سه مرتبه است:
- معیّت رحمانیه؛ خداوند با تمامی مخلوقات همراه است.
- معیّت رحیمیه؛ خداوند با انسانهای خاص همراه است.
- معیّت جزایی؛ کسانی که رذائلی دارند، حیلهگر، دروغگو و ریاکارند، همان رذائل شیای از اشیاء عالَم هستند، سرباز الهی هستند و آفت نفس آن انسان میشوند.
مراقبه، یعنی آگاهی از این که خداوند میبیند، و محاسبه، یعنی فهمیدن این که ما نیز میتوانیم ببینیم که خداوند میبیند.
فرق میان اراده و مشیّت این است که اراده جزئیات را طلب میکند، اما مشیت، کلیات را. اگر انسانی از خداوند آرزوهای جزئی بخواهد، از رسیدن به مراتب حقیقی توحید متوقف میشود.
با قوه عقل است که از خداوند، خداوند را بخواهیم.
عقل، بزرگترین موجود بعد از خداوند است؛ اگر کسی عقلش تحت سیطرهٔ اراده قرار گیرد، نمیتواند از خداوند مشیّت بخواهد، بلکه صرفاً آرزو میکند.
آقا امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه میفرمایند که موحّد کسی است که حتی در ذهن، تصور دوگانی نسبت به خدا نکند.
نه تنها خداوند امکان دو ندارد بلکه فرض ذهنی دو هم ندارد. چون وحدت خداوند، وحدت عددی نیست بلکه وحدت حقّه حقیقیه است.
در مسیر عرفان، ایمان مقدم بر عمل است؛ اگر ایمان تقویت شود، عمل به دنبال آن خواهد آمد.
نتیجهگیری:
جنگ اصلی، جنگ عقل و اراده است؛ هر جا عقل حاکم باشد، انسان در مسیر صحیح حرکت خواهد کرد، و هر جا اراده بر عقل چیره شود، او دچار اشتباه میشود. کمال حقیقی، از درون به بیرون جوشش دارد، نه از بیرون به درون.
موحد حقیقی، کسی است که خداوند را نه فقط در افعال، بلکه در توحید ذاتش بشناسد و تنها مشیت الهی را طلب کند.